onsdag 14 december 2011



 داشتم فکر می‌کردم چرا ما انسانها طوری در گذشته قرار میگیریم که خوشحالی‌ یا غم سراسر وجود ما رو در بر میگیره که از خودمان بیخود می‌شویم. همه ما دچار سردرگمی و دل‌ نگرانی می‌شویم و دست به عملی‌ می‌زنیم که در حالت عادی شاید هرگز به فکرش هم نیفتیم .در زمان بروز استرس و ناراحتی‌ برابر پدیده‌های بوجود آماده راه حل‌های گمراه کننده ارائه ندهیم.در مقابل خودمان دریچه‌ای باز کنیم که نور و روشنایی از دریچه چشم با تمام وجود مون احساس کنیم.خودمان ولکیل خودمان باشیم و در مقابل وجدان خود همچون وکیلی عمل کنیم که برای اثبات نقطه نظر موکلش مدام استدلال‌های مختلفی‌ را پیش می‌کشد تا خطر را از پیش رو بردارد. در ژرفای وجود ما یک روح زندگی‌ می‌کند کسی‌ تابحال آن را ندیده اما همه می‌دانیم که اون اونجاست.در آن روح پرنده‌ای وجود دارد که هرچه ما حس کنیم او هم حس می‌کند.تبسم روشی‌ آسان و خارق‌العاده برای ابراز عواطف درونی است و میتواند اثری عمیق بر ما بگذارد. تبسم برای شما هم مفید است.زیرا روحیه ی بهتری به ما میدهد. تبسم بهترین پاداش برای رفع خستگی‌ و استرس می‌باشد.تبسم بی‌ آنکه هزینه‌ای داشته باشد افرینده لحظات خوشی‌ است.تبسم و لبخند بدونه اینکه دهنداش را فقیر کند گیرند‌اش را تروتمند می‌کند.           (( بهمن ))

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar